و سعی دارند نوجوان ها را جذب کنند، به نظر میرسد که کمترین وظیفۀ شاعران شعر نوجوان، رفتن به سراغ سوژههای بکر و تازۀ دنیای نوجوانان باشد تا شعر نوجوان قدری به دغدغههای مخاطبان آن نزدیک شود.
فکر میکنم «فریدون سراج» در اولین مجموعه شعر خود یعنی «آن طرف پنجره» که توسط «نشر شوکا» منتشر شده، تا حدودی به این نکته توجه کرده است ، مانند سروده هایی درباره نمرههای تک امتحان، شیطنتهای دوره نوجوانی، عشق فوتبال بودن و....که بسیار به مسایل گروه سنی نوجوان نزدیک است. شعر «از لب ما تا چمن» بهترین مثال برای شعرهایی از این نوع است. شعری که از شور و حال تماشاگران نوجوان برای تشویق تیم مورد علاقهشان در استادیوم حرف می زند و اتفاقاً قبلاً در نشریه دوچرخه چاپ شده است:
«... هیچ کس بین ما/ حال نشستن نداشت/ حوصلۀ تخمه شکستن نداشت/ سوت خورد/ باختیم/ تیم ما/ سر به زیر/ در قفس شرم و خجالت اسیر»
البته شاعر کتاب آن طرف پنجره، در همۀ شعر های این مجموعه از چنین موفقیتی برخوردار نبوده و به نظر می رسد در برخی از شعرها (که بیشترشان هم قالب چهارپاره دارند) نهتنها حرفی از دغدغههای نوجوانان امروز نزده، بلکه گاهی حتی در چینش صحیح واژه ها در کنار هم نیز ناموفق بوده است. درست مثل بیت دوم بند اول شعر «باران و هاجر» که شاعر کلمه های «خوش و خرم» را به دلیل برهمنخوردن وزن شعر در جای مناسب قرار نداده است:
«چه قدر آواز باران دلنشین بود/ ولی ساز عروسی دلنشینتر/ نسیم و خواهرم با هدیه رفتند/ خوش و خرم عروسی داشت هاجر....»
و یا مثلاًدر شعر «قدری گذشت اما...» که اتفاقاً قالب نیمایی دارد و میتوانست راهی برای رهایی شاعر از بند قافیه و ردیف باشد، میخوانیم:
«چیزی که فکرش را نمی کردم/ باز اتفاق افتاد/ از شور و حال و شادی افتادم/ مانند توپ بادی افتادم/ بر روی کلی میخ/ از نمره پنج ریاضی تا/ هشت عجیب دینی و تاریخ ...»
چنانکه پیداست، شاعر وسواس لازم را در انتخاب کلمهها و پرداخت شاعرانه به مضمون بهخرج نداده و از قافیه، تنها برای پرکردن جای خالی وزن و یا هماهنگشدن با کلمههای بندهای پیشین استفاده کرده است. وگرنه به نظر شما «مانند توپ بادی افتادن» از نظر فضا در این شعری چه تناسبی با «از شور و حال و شادی افتادن» میتواند داشته باشد؟ یا تعبیر «افتادن بر روی کلی میخ» آیا دلیلی جز این دارد که شاعر دنبال قافیهای برای «تاریخ» بوده است؟
به نظر می رسد بزرگ ترین خوبی این مجموعه، موفقیت شاعر در ساختن ترکیبهای سرشار از تشبیهات شاعرانه باشد. ترکیبهایی که ویژۀ خود اوست و پیش از این خیلی به گوشمان نخوردهاند، مثل: برکۀ چشمان مادر، آتشفشان خشم بابا، پشتبام آرزوها، قفس شرم و خجالت و ...